•محمّد،
•احمد،
•عبدالله،
•محمود،
•مهدى،
•برهان،
•حجّت،
•حامد،
•داعى،
•شريد،
•صاحب،
•غائب،
•قائم،
•خلف صالح،
•منتظر و ... .
كنيه هاى آن حضرت عبارتند از:
•ابوالقاسم- هم¬ كنيه پيامبر(ص) - ،
•ابوعبدالله،
•اباصالح.
مرحوم نورى ابو ابراهيم، ابوالحسن و ابوتراب را نيز از كنيه¬هاى ايشان شمرده است.
در اين¬جا پاره¬اى عناوين و صفات كه در ضمن زيارت¬هاى مختلفه و ادعيه مربوط به حضرت مهدي(عج) مورد تصريح قرار گرفته است، اشاره مي شود. با اين اميد كه دقّت و تأمّل در آن ها، ما را با شؤون مختلفه آن بزرگوار آشنا ساخته و مقاماتى را كه غالباً از لسان معصومين، در ضمن اين دعاها و زيارت¬ها براى امام دوازدهم بر شمرده شده، براي ما روشن¬تر شود.
براي امام مهدي(عج) بيش از 300لقب ذکر شده که هر يک بر بُعد خاصي از شخصيت و ويژگيهاي اخلاقي و روحي آن حضرت دلالت دارد. از جمله آن هاست:
•مهدي،
•منصور،
•قائم،
•حجتالله،
•صاحبالامر،
•خلف صالح،
•بقيةالله،
•منتقم،
•موعود،
•خاتمالاوصيا،
•داعي،
•باسط،
•ثائر،
•صاحب الزّمان،
•وليالله،
•خليفة الرّحمان،
•برهان،
•سيّد و
•منتظر.
قابل ذكر اين كه، تمام اين عناوين و اوصاف به طور خاص در مورد حضرت مهدي(عج) وارد گرديده، اگرچه بسيارى از آن ها در مورد ساير امامان بزرگوار اسلام نيز مي¬تواند مصداق داشته باشد.
1- مهدي:
يکي از مشهورترين نامهاي حضرت است.
امام باقر(ع) درباره دليل نامگذاري آن حضرت به اين اسم، ميفرمايد: « ... قائم آل محمّد(عج) را به اين دليل، مهدي مينامند که او، مردم را به آن دسته از اموري که برايشان پوشيده است، هدايت خواهد کرد.»
حضرت صادق(ع) نيز در اين باره ميفرمايد: « ... به آن حضرت، مهدي گفتهاند؛ زيرا او مردم را به امري که آن را گم کردهاند، هدايت ميکند.»
2- قائم:
يکي از القاب حضرت مهدي(عج) است.
امام رضا(ع) در تبيين دليل اين نامگذاري، ميفرمايد: « ... حضرت صاحب الامر(عج) را قائم ناميدهاند، چون او، به حقّ، قيام خواهد کرد.»
شيخ صدوق در کمال الدّين نقل ميکند که «صقر بن دلف» گفت: روزي از حضرت امام محمّد تقي(ع) پرسيدم: يابن رسول الله، چرا فرزند امام عسکري(ع) را قائم ناميدند؟!. آن حضرت فرمود: « ... براي اين که او اصل امامت را پس از فراموش شدن و روي¬گرداني بيش تر مردم از آن، دوباره مطرح خواهد ساخت.»
3- منتَظَر:
از امام جواد(ع) روايت شده است که حضرت مهدي(عج) را منتظَر مينامند چون دوران غيبت وي، بسيار طولاني خواهد بود. مخلصان امت با وجود طولاني شدن اين دوره، ظهور او را انتظار خواهند کشيد، ولي شک¬کنندگان، دچار ترديد خواهند شد و او را انکار خواهند کرد.
مرحوم آيت¬الله سيد محمّد باقر مجتهد سيستاني پدر آيت ¬الله ¬العظمي سيد علي سيستاني براي آن که به محضر امام مهدي(عج) شرفياب شود، چهل جمعه هر هفته در مسجدي از مساجد قم، ختم زيارت عاشورا آغاز مي¬کند.
ايشان مي¬فرمايد: در يکي از جمعه¬هاي آخر، ناگهان شعاع نوري را مشاهده کردم که از خانه هاي نزديک آن مسجدي که من در آن مشغول به زيارت عاشورا بودم، مي¬تابيد؛ حال عجيبي به من دست داد، از جاي برخاستم و به دنبال آن نور رفتم؛ در زدم، وقتي در را باز کردند، مشاهده کردم حضرت ولي عصر(عج) در يک از اتاق¬هاي آن خانه تشريف دارند و در آن اتاق جنازه¬اي مشاهده کردم که پارچه¬اي سفيد به روي آن کشيده بودند؛ وقتي من وارد شدم و اشک¬ريزان سلام کردم، حضرت به من فرمود: چرا اين گونه دنبال من مي¬گردي و رنج¬ها را متحمّل مي¬شوي؟!. مثل اين سيّد باشيد(اشاره به آن جنازه فرمود)، تا من دنبال شما بيايم. بعد فرمود: اين بانويي است که در دوران بي¬حجابي(رضاخان) هفت سال از خانه بيرون نيامد تا مبادا نامحرم او را ببيند.[1]
4- حجه ¬الله:
در دستهاي از روايتها و دعاها، امام(عج) را حُجّت يا حجّه ¬الله ناميدهاند. درباره دليل اين نامگذاري، نظرهاي گوناگوني بيان شده است. از جمله گفتهاند: خداوند تبارک و تعالي به وسيله آن حضرت بر بندگانش، اتمام حجّت ميکند و به همه پرسشها و شبهههاي آنان پاسخ ميدهد. به گونهاي که در سرپيچي از حقّ، براي هيچ کس، به آن هاي باقي نخواهد ماند.
برخي نيز گفتهاند: امام زمان(ع) حجه ¬الله است؛ به اين معني که حکومت الهي بر همه خلايق، به دست آن حضرت تحقّق خواهد يافت.
5- صاحب الامر:
امام مهدي(عج) را صاحب¬الامر نيز مينامند؛ زيرا آن حضرت، رهبر و پيشوايي است که خداوند تبارک و تعالي، پيروي از ايشان را بر همه بندگان خود، واجب دانسته است. از جمله در قرآن کريم ميفرمايد:«اي کساني که ايمان آوردهايد، از خدا و پيامبرش و صاحبان امر، پيروي کنيد.»
6- خلف صالح:
يکي ديگر از القاب امام مهدي(عج)، خلف صالح است که اين تعبير در سخنان ائمه اطهار(ع) بيش تر به چشم ميخورد.
امام صادق(ع) در اين باره ميفرمايد:«خلف صالح از فرزندان من است. مهديِ اين امّت اوست. نامش محمّد و کنيهاش، ابوالقاسم است که در آخر الزّمان، قيام خواهد کرد.»
مراد از خلف، جانشين است. آن حضرت را خلف صالح ميگويند؛ زيرا جانشين همه انبيا و اوصياي پيشين است و همه علوم، حالتها و ويژگيهاي آنان را در خود گرد آورده است.
7- بقيّة الله:
از جمله لقبهاي امام زمان(ع)، بقيّةالله است. درباره ناميده شدن آن حضرت به اين لقب، ديدگاههاي گوناگون، مطرح شده است؛
براي مثال، گفتهاند: اين تعبير، واژهاي جامع و کامل است که شخصيت و عظمت آن حضرت را بيان ميکند؛ زيرا آن حضرت، وارث آدم و يادگار کسي است که ملائکه بر او سجده کردند و همه موجودات در برابر او سر تسليم فرود آوردند.
هم¬چنين گفتهاند چون آن حضرت قيام کنند، به کعبه تکيه ميدهند و نخستين آيهاي که به زبان جاري خواهند ساخت، اين است: اگر مؤمن باشيد، بقيّة الله براي شما از هر چيز ديگر، بهتر است. آن گاه خواهد فرمود: « ... منم بقية الله و حجّت الهي و خليفه او براي شما».
از آن پس، هر کس که به ايشان سلام کند، از عبارت « اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا بَقِيَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ» استفاده ميکند.
8- منتقم:
«منتقِم» از ديگر لقبهاي حضرت مهدي(عج) است. حضرت رسول اکرم(ص) در اينباره فرمود: « ... از جمله اوصاف مهدي آل محمّد اين است که انتقام مظلومان را از ستمگران خواهد گرفت. افزون بر اين، خود امام مهدي(عج) به احمد بن اسحاق نوشت: « ... من از دشمنان خداوند، انتقام خواهم گرفت.»
9- وارث:
در بعضي دعاها و سخنان ائمه(ع)، از حضرت مهدي(عج) با عنوان وارث ياد شده است. پيامبر اکرم(ص) در خطبه غديريه ميفرمايد:«آن حضرت، وارث علوم، کمالات، مقامات و منزلتهاي همه انبيا و اوصيا و پدران بزرگوارش خواهد بود.» به عبارت ديگر، همه آن چه انبيا و اوصيا داشتهاند، او يک جا خواهد داشت.
10- موعود:
موعود يکي از نامهاي مشهور آن حضرت است که تقريباً در همه اديان آسماني به آن معروف است. امام سجاد(ع) در تفسير آيه " ... وَ ما تُوعَدُون"، دليل اين نامگذاري را چنين بيان ميفرمايد: « ... مقصود، قيام قائم آل ¬محمّد(عج) است که وعده ظهور او به همه پيامبران و امتهاي گذشته داده شده است.»
بنابراين، در زيارت آن حضرت آمده است: سلام بر آن مهدي که خداوند وعده داده است که به واسطه او بين همه مردم، وحدت و يکپارچگي ايجاد کند.
11- خاتم الاوصيا:
از جمله لقبهاي حضرت مهدي(عج)، خاتمالاوصياست؛ زيرا آن حضرت، آخرين وصي پيامبراکرم(ص) و آخرين امام معصومند که با ظهور خود، نظام عدل اسلامي را در سرتاسر جهان، حاکميت خواهند بخشيد. از خدمتگزار امام عسکري(ع)نقل شده است که وقتي به حضور حضرت مهدي(عج) رسيدم، آن حضرت خود را با اين تعبيرها به من معرفي کردند:«منم خاتم الاوصيا که خداوند تبارک و تعالي به واسطه من، بلاها و فتنهها را از خاندان و شيعيانم، برطرف خواهد ساخت.»
12- داعي:
در يکي از زيارتها با تعبير «داعِيَ الله» از امام مهدي(عج) ياد شده است: اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا داعِيَ الله. درباره دليل اين نامگذاري نقل شده است که آن حضرت از جانب خداوند متعال مأموريت دارند تا مردم را به سوي پروردگارشان فرا خوانند.
13- باسط:
يکي از لقبهاي امام مهدي(عج) باسط است. باسط يعني کسي که نعمت و برکات را گسترده ميسازد. در زمان حکومت آن حضرت داد در همه جا گسترده خواهد شد. همه مخلوقات در سايه عدالت آن بزرگوار به آرامش و آسايش دست مييابند و از نعمتهاي الهي بهرهمند خواهند شد. هم چنين احکام حياتبخش اسلام در سرتاسر عالم مورد توجه قرار گرفته، زمينه تشکيل حکومت واحد جهاني بر اساس قوانين الهي فراهم خواهد آمد و ... .
14- تمام:
يکي از لقبهاي آن حضرت «تمام» است. امام مهدي(عج) را از آن جهت لقب تمام دادهاند که آن حضرت در کمالات اخلاقي، سجاياي انساني، شرافت نسب و خاندان، شوکت و عظمت، رأفت و محبّت و قدرت و سلطنت تام و بيعيب است و احدي از انبيا و اوليا به آن حدّ دست نيافتهاند و توفيقي که امام زمان(ع) در اجراي احکام الهي پيدا کرده هيچ يک از پيامبران و اوصيا پيدا نکرده است.
15- ناطق:
يکي از لقبهاي معروف امام مهدي(عج) لقب «ناطق» است. در زيارت عاشورا آمده است: « ... وَ اَنْ يَرْزُقَني طَلَبَ ثَارِکُمْ مَعَ اِمامٍ هُديً ظاهِرٍ ناطِقٍ»؛ از خداوند متعال درخواست ميکنم که توفيق انتقام گرفتن از دشمنان شما را به همراه امام و راهنماي ناطق روزيام کند. لقب ناطق را رسولخدا(ص) به حضرت مهدي(عج) دادند و در حديثي در معرفي تکتک ائمه اطهار:، بيان فرمودند. اين لقب از آن رو به امام عصر(عج) داده شده است که ائمه قبلي بر اثر تسلط دشمنان، بسياري از امور و اسرار را نميتوانستند بيان کنند؛ چون خطرهاي فراواني اساس اسلام را تهديد ميکرد. اما حضرت مهدي(عج) وقتي ظهور کنند از چنان قدرت و عظمتي برخوردار خواهند بود که تمام طاغوتها را سرکوب کرده، همه علوم و معارف را بدون هيچگونه نگراني بيان، و حکم خداوند را جاري ميفرمايند.
16- نور آل محمّد:
«نور آل محمّد» از لقبهاي حضرت مهدي(عج) است که ريشه قرآني دارد. توضيح آن که هر چند نام امام زمان(ع) در قرآن کريم ذکر نشده است ولي در روايات مربوط به تفسير آيات، در موارد متعدد برخي از آيات به اعمال و ويژگيهاي آنحضرت تفسير يا تأويل يا تطبيق شده است؛ به عنوان مثال آياتي چون " ... وَالله مُتِمُّ نورِهِ(خدا نور خودش را کامل خواهد ساخت) يا " ... اَشْرَقَتِ الاَرْضُ بِنورِ رَبِّها(زمين به نور پروردگارش روشن ميگردد) و " ... َهْدِي الله بِنورِهِ مَنْ يَشاءُ(خداوند هر کس را که بخواهد با نور خودش هدايت ميکند) به ولايت حضرت قائم(عج) و ظهور و ارشادات آن حضرت تفسير شده است.
و القابي چون:
•وجه¬الله:
مظهر جمال و جلال خدا، سمت و سوى الهى كه اولياى حقّ رو به او دارند.
•باب¬الله:
دروازه همه معارف الهى، درى كه خدا جويان براى ورود به ساحت قدس الهى، قصدش مي¬كنند.
•نورالله:
نور خاموشى¬ناپذير خدا، ظاهر كننده همه معارف و حقّايق توحيدى، مايه هدايت ره¬جويان.
•سلالة النّبوّة:
فرزند نبوّت، باقيمانده نسل پيامبران.
•عين الحيوة:
چشمه زندگى، منبع حيات حقّيقى.
•صاحب الزّمان:
اختيار دارِ زمانه، فرمانده كل هستى به اذن حقّ.
•ناموس العصر:
نگهدارنده زمان، كيان هستى دوران.
•نظام الدين:
نظام بخش دين.
•يعسوب المتقين:
پيشواى متقين.
برچسبها:
پيامبر گرامي اسلام صلی الله و علیه و آله و سلم در مواقع متعدد و متنوعي از فرزند گرامي خود مهدي موعود علیه السلام که احياگر شريعت ايشان و پرکننده زمين از عدل و داد است سخن به ميان آورده است. ا
حاديث پيرامون حضرت مهدي علیه السلام درابعاد مختلفي از وجود مبارک ايشان تا ظهور و حرکت در دست است. در بعضي کتب حديثي بخش مستقلي براي اين احاديث در نظر گرفته شده و در بعضي ديگر احاديث درميان بخشهاي مختلف آمده است. وجود روايات پيرامون حضرت مهدي علیه السلام در ميان کلمات پيامبر گرامي اسلام صلی الله و علیه و آله و سلم نيز دليل ديگري بر وجود اين عقيده در منشور عقايد اسلامي و پاسخي براي منکرين آن و مدعيان نو ظهور بودن يا حتي متاخر پديد آمدن اين عقيده نسبت به صدر اسلام است. در اين بخش تعدادي از روايات نبوي صلی الله و علیه و آله و سلم در باره حضرت مهدي علیه السلام طرح گرديده است.
1. ابشر کم بالمهدي… يبعث في امتي علي اختلاف من الناس و زلازل، فيملاء الارض قسطا کما ملئت جورا و ظلماو يرضي عنه ساکن السماء وساکن الارض و يقسم المال صحاحا… ويملا قلوب امه محمد غني ؛
شما را به (ظهور) مهدي بشارت ميدهم… زماني که اختلافها، سختيها ودل نگرانيها مسلمانان را در برگيرد، قيام ميکند، و زمين را که پر از ظلم و ستم گشته است، آکنده از عدل و داد ميسازد ساکنان آسمانها وزمين از او خشنود ميگردند، مال (و امکانات اقتصادي) را به شيوه درست (بين مردمان) تقسيم ميکند و دلهاي مسلمانان را سرشار از بي نيازي ميسازد…
2. لو لم يبق من الدنيا الايوم واحدا لطول الله ذالک اليوم، حتي يبعث رجلا من ولدي، اسمه اسمي ؛
اگر از (عمر) دنيا جز يک روز باقي نماند، خدا آن روز را طولاني گرداند تا مردي از فرزندانم را بر انگيزد (براي زنده کردن اسلام و اصلاح اجتماعات بشري) که همنام من است.
3. المهدي من عترتي من ولد فاطمه؛
مهدي از خاندان من، و از فرزندان فاطمه است.
4. کيف انتم اذا نزل ابن مريم فيکم، و امامکم منکم؛
چگونهايد، آنگاه که عيسي درميانتان فرود آيد، و امامتان از خودتان باشد.
در شرح اين حديث آمده است:
نماز عيسي علیه السلام در آخرالزمان در نزديکي برپايي قيامت، پشت سر مردي از اين امت دليل بر قول صحيح است که (زمين هيچگاه) از حجت خدا خالي نيست.
5. ينزل بامتي في آخرالزمان بلاء شديد من سلطانهم، لم يسمع بلاء اشد منه، حتي تضيق عنهم الارض الرّحبه، و حتي يملاء الارض جورا وظلما، لايجدالمومن ملجاء يلتجيءاليه من الظلم، فيبعث الله – تعالي: رجلا من عترتي، فيملاء الارض عدلا و قسطا؛
در آخرالزمان آزارها وستمهاي جانکاه از سوي شاهانشان بر امتم فرود ميآيد. بلاهايي که سخت تر از آن شنيده نشده است. آن چنان که دنياي فراخ بر آنان تنگ مينمايد. همه جا آکنده از ستم و بي عدالتي است و انسان با ايمان پناهگاهي براي فرار ازظلم نمييابد، در اين هنگام خداي متعال مردي از خاندان مرا بر ميانگيزد، پس زمين را از عدل و داد پر ميکند.
6. فعند ذلک ينادي مناد من السماء ايها الناس ان الله قطع عنکم مده الجبارين و المنافقين و اشياعهم و لا کم خير امه محمد فالحقوه بمکه فانه المهدي؛
در زمانيکه دنيا را ظلم وستم فرا گرفته و دين باوران در تنگنا و سختي به سرمي برند فريادي از آسمان برميآيد کهاي مردم، همانا خدا روز گار طاغوتان و منافقان و پيروان آنهارا به سر آورده، و بهترين امت محمد را به سرپرستي شما گمارده است. درمکه به او بپيونديد که بيگمان او مهدي است.
7. مَلَک الارضَ اربعه… وسيملکها خامسٌ من اهل بيتي؛
تا کنون چهار تن برزمين فرمانروايي مطلق يافتهاند…. و در آينده (فرزند) پنجمين نفر از خاندانم بر آن حکومت ميکند.
8. و هو رجل من ولدي… کأنّ و جهه کوکبٌ دري… ثم يخرج متوجّها الي الشام و جبرائيل علي مقدمته و ميکائيل علي ساقته، فيفرح به اهل السماء و اهل الارض…؛
فردي از فرزندان من است، چهرهاش چونان ستاره درخشان… آن گاه که به سوي شام حرکت کند، جبرئيل پيشاپيش و ميکائيل همراه اوست، اهل آسمان با ظهور او شادمان ميشوند.
9. فيلقي الله محبته في صدور الناس، فيصير مع قوم اُسدٌ بالنهار، رُهبانٌ بالليل؛
خداوند محبت مهدي را در دلها مياندازد، پيروان او شيران روز و راهبان شباند.
10. فيقسم المال ويعمل بسنّتي… ويلقي الاسلام بحرانه الي الارض؛
(مهدي) مال (داراييها و امکانات اقتصادي را آن گونه که بايد) تقسيم ميکند و سنت من شيوه (رفتاري) اوست، او آئين اسلام را در زمين مستقر ميسازد.
11. ويبلغ سلطانه المشرق و المغرب؛
قلمرو فرمانروايي و حکومت مهدي شرق و غرب را در بر ميگيرد.
. احمدبن حنبل: المسند، ج 3، ص 37 و 52، چاپ دار صادر (بيروت)؛ جلال الدين سيوطي: الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 124؛ علي بن حسام الدين متقي هندي: کنز العمال، ص 262. (حديث 38653)، چاپ پنجم، موسسه الرساله، بيروت 1405 ه
. ابراهيم بن محمد جويني خراساني: فرائد السمطين، ج 2، ص 325 (حديث 575)، چاپ موسسه محمودي، بيروت؛ سليمان بن اشعث سجستاني: سنن ابن داود، ج 2، ص 509 (حديث 4282)، دارالجنان 1409ه؛ محمد بن عيسي بن سوره: الجامع الصحيح، ج 4، ص 34 (حديث: 2230. 22331)، (تحقيق ابراهيم عطوه عوض) چاپ دار الاحياء التراث العربي؛ ابن کثير: النهايه، ج 1، ص 26 (تحقيق طه محمدالزيني) چاپ دارالکتب الحديثه؛ ابولقاسم سليمان بن احمد طبراني: المعجم الکبير، ج 10، ص79(حديث 10214)، چاپ وزارت اوقاف عراق؛ محمد عمري تبريزي: مشکاه المصابيح، ج 3، ص28(حديث 5452)، (تحقيق؛ محمد ناصر الدين الباني) انتشارات مکتب اسلامي دمشق.
. سليمان بن اشعث سجستاني: سنن ابي داود، ج 2، ص 509، (حديث: 4284)، دارالجنان، بيروت 1409ه؛ ابن قيم جوزي: المنار المنيف (تحقيق عبد الفتاح ابو غده)، ص 146، (334)، مکتب مطبوعات اسلامي؛ ابن کثير: نهايه، ج1، ص 27، (تحقيق طه محمد محمد الزيني)، دارالکتب الحديثه؛ محمدبن اليزييد قزويني، سنن ابن ماجه، ج2، ص 1368، (حديث 4084)، (محمد فواد عبدالباقي) طبع دار احياء التراث العربي؛ ابن کثير دمشقي: نهايه البدايه و النهايه في الفتن و الملاحم، ج1، ص 40، (تحقيق الشيخ محمد فهيم ابوعبيد) طبع الاول، الناشر مکتبه النصر الحديثيه، الرياض 1968ه .
. محمدبن اسماعيل بخاري، صحيح بخاري، ج2، ص 256، چاپ درالمعرفه، بيروت؛ ابوحسن مسلم بن حجاج نيشابوري؛ صحيح مسلم، ج1، ص 184، موسسه عزالدين 1407ه .
. ابن حجر عسقلاني: فتح الباري، ج6، ص 494، ( حديث 3449)، چاپ دارالمعرفه؛ ابومحمد محمودبن احمد عيني: عمده القاري، ج 16، ص 40، چاپ دارالفکر.
. علي بن حسام الدين متقي هندي: کنزالعمال، ج 14، چاپ پنجم، موسسه الرساله بيروت، 1405، (حديث 38708)؛ ابو عبد الله الحاکم النيشابوري: المستدرک علي الصحيحين، ج4، طبع دار المعرفه بيروت، ص 465).
. جلال الدين سيوطي: عرف الوردي في الاخبار المهدي، ج 2، ص81؛ علي بن حسام الدين متقي هندي: البرهان في علامات مهدي آخرالزمان، منشورات شرکه الرضوان، ص 29 و 128.
. جلال الدين سيوطي: عرف الوردي في الاخبار المهدي، ج2، ص 81؛ يوسف بن يحي مقدسي سلمي: عقد الدرر في اخبار المهدي المنتظر، باب 1، حديث 15.
. مدرک پيشين، حديث 182.
. علي بن حسام الدين متقي هندي: البرهان في علامات مهدي آخرالزمان، منشورات شرکه الرضوان، ص 77؛ جلال الدين سيوطي: الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 145.
برچسبها:
مقدمه:
از نظر روانشناسي، برقراري ارتباط و دوستي به دو صورت است: 1. مقطعي و كوتاه، 2. هميشه اي و دائمي؛
1.ارتباط مقطعي و كوتاه:
اين نوع ارتباط و دوستي، مبتني بر احساسات آني به وجود مي آيد و اگر دوام نيابد پس از مدت كوتاهي به فراموشي منتهي مي شود. اين دوستي مقطعي، زودگذر، زوال پذير و مبتني بر گرايش احساسي است.
2.ارتباط دائمي و هميشه اي:
اين نوع دوستي مبتني بر عقل و آگاهي، به خصوصيات واقعي طرف مقابل است و لذا ارتباط و علاقه دائمي بر اساس آگاهي ايجاد مي شود. اين آگاهي سبب دوام دوستي مي گردد و آن را زوال ناپذير مي سازد. ارزش نوع دوستي آن است كه باعث تأثير در خود فرد و طرف مقابل مي شود.
برقراري ارتباط با امام زمان(عليه السلام):
اين ارتباط نيز به دو گونه مي تواند صورت گيرد: الف. مقطعي و زود گذر ب. دائمي و پايدار؛
الف. دوستي مقطعي و كوتاه با امام زمان(عليه السلام): از راه هاي زير امكان پذير است:
1.توجه و ابراز علاقه در جشن هاي ساليانه نيمه شعبان روز ولادت با سعادت آن حضرت؛
2.خواندن دعاي ندبه، زيارت آل يس، دعاي عهد، دعاي فرج، نماز امام زمان(ليه السلام)؛
3.رفتن به مسجد جمكران، مسجد سهله در كوفه و دعا براي فرج آن حضرت؛
4.استمداد، توسل و توجه به حضرت مهدي(عليه السلام) براي رفع مشكلات.
ب. دوستي و ارتباط دائمي و پايدار با امام زمان(عليه السلام): از راه هاي زير امكان پذير است:
1.ايجاد علاقه و دوستي واقعي و قلبي(يعقوب وار): قرآن كريم در داستان حضرت يوسف(عليه السلام) ما را اين گونه راهنمايي كرده است: يعقوب به فرزندان خود فرمود: اي فرزندان من! برگرديد به مصر و به دنبال يوسف و برادرش بگرديد. (يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخِيهِ ـ يوسف87). اما هنگامي كه برادران به مصر برگشتند، نزد عزيز مصر [كه همان يوسف(عليه السلام) بود] آمده و مشكلات خود را مطرح نمودند و خود يوسف(عليه السلام) را فراموش كردند: "يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ"(يوسف،88) "اي عزيز مصر، سختي [و قحطي] به ما رو آورده و با پولي نا چيز نزد تو آمديم؛ اما تو از راه لطف و كرمت پيمانه ما را پر [و گندم كافي به ما عطا كن] كه خداوند كريمان را پاداش نيكو خواهد داد".
ارتباط و دوستي ما بايد از مرحله "مشكلات شخصي" عبور كرده، فقط به خاطر خود امام عصر(عليه السلام) باشد تا اين دوستي عميق و دائمي گردد؛ زيرا در نوع اول، فقط هنگامي كه مشكلي به ما روي آورد، به ياد امام زمان(عليه السلام) مي افتيم آن هم براي رفع مشكلات و نه براي آن حضرت.
ارتباط عميق و صميمي با امام زمان(عليه السلام)، آن گاه برقرار مي شود كه مشكلات را فراموش كرده تنها خود يوسف زهرا و ظهور او را بخواهيم. همان گونه كه در زندگي اگر بخواهيم علاقه خود را به كسي نشان دهيم، از خود او دلجويي مي كنيم، به او هديه اي مي دهيم و به او ابراز علاقه مي كنيم. البته براي ايجاد اين نوع دوستي"برنامه مداوم" لازم است. مانند : دعاي عهد هر روز صبح ، خواندن قرآن براي سلامتي حضرت به طور روزانه و....
2.احساس حضور؛ راه ديگري كه در دستورات ديني به آن تاكيد شده است تا يك ارتباط عميق و صميمي با امام زمان(عليه السلام) برقرار شود، احساس حضور امام(عليه السلام) و تبديل غيبت به حضور است. در احاديث شريف آمده است: كساني كه غيبت امام زمان(عليه السلام) نزد آنان "به منزله مشاهده" باشد، هميشه امام را حاضر و ناظر مي بينند. امام سجاد(عليه السلام) به ابوخالد كابلي فرمودند: "مردم زمان غيبت حضرت مهدي(عليه السلام) كه معتقد به امامت او هستند و منتظر ظهور او نشسته اند، با فضيلت ترين مردم دنيايند؛ زيرا خدا عقل و فهمي به آنان عطا كرده كه "غيبت" نزد آنان به منزله ظهور و "مشاهده" گشته است. آنها همانند مجاهدين در ركاب پيامبرند ...." (منتخب الاثر، ص244).
پس بايسته است حضور حضرت را واقعي بدانيم و آن را در زندگي احساس كنيم و غيبت او را به حضور تبديل كنيم.
سيره بزرگان و مراجع ديني، بر اين بوده است كه با احساس حضور امام زمان(عليه السلام) رابطه عميق و دائمي بين خود و آن محبوب دل ها برقرار سازند و پرده غيبت را از جلو چشم خود به كنار نهند تا به طور صميمي و راحت با يوسف زهراگفت و گو و درد و دل كنند. اگر چه ممكن است بنا به مصلحت الهي ظهور آن خورشيد هدايت، سال هاي متمادي به طول انجامد؛ اما "حضور و احساس حضور" با "ظهور مادي" تفاوت دارد. اگر اين احساس حضور دائمي نسبت به آن امام همام به وجود آيد و ما خود را در مقابل و جلو ديدگان مبارك ايشان بدانيم، بر اعمال و رفتار خود نيز مواظبت خواهيم كرد و قلب آن عزيز را با گناهان خود آزرده نخواهيم ساخت و دوري از گناه، باعث ارتباط دائمي و دوستي پايدار با آن "يار" خواهد بود.
در اين حالت، شما حضور ايشان را با همه وجودتان احساس مي كنيد، بين خودتان و ايشان پرده و مانعي نمي بينيد.
برچسبها:
طریقه خواندن نماز امام زمان (عج) " روحی وارواح العالمین تراب مقدم الفداه " در مسجد جمکران :
دو رکعت نماز به نیت امام زمان ( عج) می خوانی ، و در هر رکعت یک حمد و یک توحید باید خوانده شود . موقع خواندن حمد هنگامی که به " اِیّاکَ نَعبُدٌ و اِیّاکَ نَستَعین " رسید باید آن را ۱۰۰ مرتبه تکرار کند .ذکر های رکوع و سجود نیز باید هفت بار خوانده شود .
در رکعت دوم نیز به همین کیفیت می باشد .
پس ازپایان نماز تسبیحات حضرت زهرا (س) خوانده شود .
برچسبها:
در این سخنرانی زیبا استاد دانشمند درباره ی مظلومیت امام زمان و شیعه های حضرت مهدی (عج) صحبت می کند.
توصیه می کنم این سخنرانی تاثیر گذار را گوش کنید
ان شا الله از یاران مهدی باشیم
برای دانلود این سخرانی کلیک کنید
برچسبها:
حديث1- رفاه مردم در عصر امام زمان :
ابوسعيد خدرى از پيامبر اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود : يكون من امتى المهدى ان قصر عمره فسبع سنين و الافثمان و الافتسع يتنعم امتى فى زمانه نعيما لم يتنعموا مثله قطّ البر و الفاجر يرسل السماء عليهم مدراراً و الا تدخر الارض شيئاً من نباتها . مهدى از ميان امت من برخاسته شود مدت سلطنت او هفت يا هشت يا نه سال مى باشد ، همه طبقات امت من در زمان ظهور او چنان در رفاه زندگى نمايند كه قبل از وى هيچ بّر و فاجرى بدان نرسيده باشند، آسمان باران رحمت خود را بر آنان مى بارد و زمين از روئيدنيهاى خود چيزى فرو گذار نمى كند. |
حديث2- عدل مهدى (عج) :
ابوسعيد مى گويد پيغمبر فرمود: تملاء الارض ظلماً و جوراً فيقوم رجل من عترتى فيملاءها قسطاً و عدلاً يملك سبعاً او تسعاً . زمين پر از ظلم و ستم گردد، پس مردى از عترت من قيام كند و آن را پر از عدل و داد گرداند و هفت يا نه سال سلطنت نمايد. |
حديث3:
و باز نقل كرده كه پيغمبر(ص) فرموده : لا تنقضى الساعة حتى يملك الارض رجل من اهل بيتى يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً يملك سبع سنين . قيامت منقضى نخواهد شد تا اين كه مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد و او زمين را پر از عدل و داد كند ، چنان كه پر از ظلم شده باشد و مدت سلطنت هفت سال است . |
حديث4- مهدى فرزند فاطمه زهرا (س) :
از امام زين العابدين و آن حضرت از پدرش روايت نموده كه پيامبر اكرم (ص) به فاطمه زهرا (س) فرموده : المهدى من ولدك . ( مهدى از فرزندان تو است ). |
حديث5- مهدى برگزيده خداست :
على بن هلال از پدرش روايت نموده كه گفت در مرض پيامبر (ص) ، حضورش شرفياب شدم ، ديدم فاطمه (س) در بالين پدرش نشسته و اشك مى ريزد چون صداى گريه اش بلند شد، پيامبر سر برداشت و فرمود: فاطمه جان ! چرا گريه مى كنى ؟ عرض كرد: مى ترسم بعد ازشما احترام ما از دست برود ؟ فرمود : عزيزم ، مگر نمى دانى كه خداوند به اعل زمين نگاه كرد و پدرت را از ميان آنان برگزيد، سپس نظر كرد و شوهرت را انتخاب كرد، و به من وحى فرمود كه تو را به او تزويج كنم ؟ دخترم ! ما اهل بيتى هستيم كه خداوند عزوجل هفت فضيلت به ما عطا فرموده كه به هيچ كس قبل و بعد ازما عطا نفرموده است، و آن اين كه : من خاتم پيامبران نزد خدا و بهترين آنها و محبوبترين بندگان مى باشم و با اين امتيازات پدر تو مى باشم، جانشين من بهترين جانشينان پيغمبران و محبوبترين آنها نزد خداست، و او شوهر تو است شهيد ما بهترين شهداء و محبوبترين آنان نزد خداوند است و او حمزه بن عبدالمطلب عموى پدر و شوهرت مى باشد، جعفربن ابيطالب كه با دو بال در بهشت با فرشتگان پرواز مى كند پسر عموى پدرت و برادر شوهرت از ما است ، در سبط اين امت كه حسن و حسين دو فرزند تو و دو آقاى اهل بهشت مى باشند از ماست، و به خدا قسم كه پدرشان افضل از آنهاست. يا فاطمة و الذى بعثنى بالحق ان منهما مهدى هذه الامة اذا صارت الدنيا هرجاً و مرجاًًً و تظاهرت الفتن و انقطعت السبل و اغار بعضهم على بعض فلا كبير يرحم صغيراً و لا صغير يوقر كبيراً فيبعث الله عند ذلك منهما من يفتح حصون الضالة و قلوباً غلفاً يوم بالدين فى آخر الزمان كما قمت به فى آخر الزمان و يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً . اى فاطمه ! به خداوندى كه مرا به راستى برانگيخته ، مهدى اين امت نيز از ايشان مى باشد، موقعى كه دنيا هرج و مرج شود و آشوبها پديد آيد و راهها مسدود گردد و اموال يكديگر را به غارت برند، نه بزرگتر به كوچكتر رحم كند و نه كوچكتر احترام بزرگتر را نگاه دارد، خداوند كسى را برانگيزد كه قلعه هاى ضلالت و دلهاى قفل زده را بگشايد و اساس دين را در آخر الزمان استوار سازد، چنان كه من در آخر الزمان پايدار گردم و زمين را پراز عدل نمايد چنان كه از ظلم پر شده باشد.... |
حديث6- مهدى ، حسينى است :
در آن كتاب از حذيفة بن يمان روايت مى كند كه گفت: پيامبر خطبه اى ايراد فرمود و آنچه مى بايد اتفاق بيفتد به ما اطلاع داد سپس فرمود : لولم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله عزوجل ذلك اليوم حتى يبعث رجلاً من ولدى اسمه اسمى . اگر از عمر دنيا جز يك روز بيشتر نمانده باشد. خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا مردى از اولاد من برانگيزد كه همنام من باشد. سلمان برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا(ص) از كدام فرزند شما خواهد بود؟ فرمود : از اين فرزندم ، و دست روى شانه حسين (ع) گذاشت. |
حديث7- قريه اى كه مهدى از آنجا قيام مى كند :
به سند خود از عبدالله بن عمر روايت نموده كه گفت : يخرج المهدى من قرية يقال لها كرعة مهدى از قريه اى قيام مى كند كه آن را كرعه مى گويند . |
حديث8- ويژگيهاى حضرت :
همچنين حذيفة از پيامبر(ص) نقل كرده كه فرمود : المهدى رجل من ولدى وجهه كالكوكب الدرى مهدى از فرزندان من است كه چهره اش چون ستاره تابان است . |
حديث9 :
حذيفه روايت نموده كه پيامبر (ص) فرمود : المهدى رجل من ولدى لونه لونٌ عربىٌ و جسمه جسمٌ اسرائيلى على خدّه الآيمن خال كانه كوكب درى يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً يرضى فى خلافته اهل الارض و اهل السماء والطير فى الجوّ. مهدى مردى از اولاد من است رنگ بدن او رنگ نژاد عرب و اندامش مانند اندام بنى اسرائيل است،در گونه راست وى خالى است كه چون ستاره تابناكى بدرخشد زمين را پر از عدل كند چنان كه پر از ظلم شده باشد، ساكنان زمين و آسمان و پرندگان هوا در خلافت وى خشنود خواهند بود. |
حديث10:
ابو سعيد خدرى مى گويد پيامبر فرمود : المهدى منا اجل الجبين اقنى الانف مهدى ما پيشانيش روشن و وسط بينيش كمى برآمده است |
برچسبها:
سئوال:
اولین آیه ای که حضرت مهدی (ع) هنگام ظهورشان بر زبان مبارکشان جاری می سازد چيست؟
پاسخ:
«آيه86» سوره هود(بَقِیَّت اللَّهِ خَیرٌ لَّکُمْ إِن کنتُم مُّؤْمِنِینَ وَ مَا أَنَا عَلَیْکُم بحَفِیظٍ ) اولين آيهاي است كه حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ هنگام ظهورشان بر زبان مباركش جاري ميسازد.
حالا حدیثی که موید این نظر است رو خدمتتون عرض میکنم :
امام صادق(ع) ميفرمايد: آن زماني که امام مهدي(ع) ظهور ميکند، به کعبه تکيه ميکند؛ در حالي که 313 نفر نزد او جمع شدهاند. اولين سخن و گفتهاش اين آيه است: (بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ)[هود/86]؛ «آنچه خداوند براي شما باقي گزارده، برايتان بهتر است، اگر ايمان داشته باشيد». سپس ميفرمايد: «منم بقية الله و من حجت خدا و خليفه او برشمايم». پس سلام کنندهاي بر او سلام نميکند، مگر آنکه ميگويد: السلام عليکَ يا بقية الله في ارضه، و زماني که نزد او چهار هزار نفر جمع شوند، از مکه بيرون ميرود و در روي زمين معبودي غير از خداي عزّوجل از بت و غير آن باقي نميماند، مگر آنکه آتش در آن ميافتد و خواهد سوخت.
[ مستدرک الوسائل، ج12، ص335. ]
برچسبها:
روایات مختلفی به بیان آثار فوائد و ویژگی هایی که برای تعجیل فرج مترتب است پرداخته اس که به پاره ای از آن ها اشاره می کنیم :
1-فرمایش حضرت ولی عصر(عج) بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که فرج شما در آن است
2- این دعا سبب زیاد شدن نعمت هاست
3-اظهار محبت قلبی است
4- نشانه ی انتظار است
5- زنده کردن امر ائمه اطهار(ع) است
6- مایه ناراحتی شیطان لعین است
7-نجات یافتن از فتنه های آخرالزمان است
8- اداء قسمتی از حقوق آن حضرت است که اداء حق هر صاحب حقی ؛ واجب ترین امور است
9- تعظیم خداوند و دین خداوند است
10- حضرت صاحب الزمان (عج) در حق او دعا می کند
11- شفاعت آن حضرت در قیامت شامل حال او می شود
12- شفاعت پیغمبر (ص) ان شالله شامل حالش می شود
13- این دعا امتثال امر الهی و طلب فضل و عنایت او است
14- مای استجابت دعا می شود
15- اداء اجر رسالت است
16- مایه دفع بلاست
17- سبب وسعت روزی است انشالله
18- باعث آمرزش گناهان است
19- سبب تشرف به دیدار آن حضرت در بیداری یا در خواب می شود انشالله
20-سبب رجعت به دنیا در زمان ظهور آن حضرت می شود انشالله
21- از برادران پیغمبر (ص) خواهد بود
22- فرج مولای ما صاحب الزمان (عج) زودتر واقع می شود
23- پیروی از پیغمبر و امامان خواهد بود
24- وفای به عهد و پیمان خداوندی است
25- آثار نیکی به والدین برای دعا کننده حاصل می گردد
26-فضیلت رعایت و اداء امانت برایش حاصل می شود
27- زیاد شدن اشراف نور امام(عج) در دل اوست
28- سبب طولانی شدن عمر است
29- تعاون و همکاری در کارهای نیک و تقوی است
30- رسیدن ه نصرت و یاری خداوند و پیروزی بر دشمنان به کمک خداوند است
31- سبب هدایت به نور قرآن مجید است
32- نزد اصحاب اعراف معروف می گردد
33- به ثواب طلب علم نائل می شود انشالله
34- از عقوبت های اخروی در امان می ماند
35- هنگام مرگ به او مژده می رسدو با او به نرمی رفتار می شود
36-این دعا اجابت دعوت خدا و رسول(ص) است
37- با امیر المومنین (ع) و در درجه ی آن حضرت خواهد بود
38- محبوب ترین افراد نزد خداوند خواهد بود
39 - عزیزترین و گرامی ترین افراد نزد خداوند خواهد بود
40- از اهل بهشت خواهد شد
41- دعای پیغمبر (ص) شاملش می شود
42- کردارهای بد او یه کردارهای نیک مبدل می شود
43- خداوند متعال در عبادت او را تایید می فرمایند
44- ان شاالله با این دعا عقوبت از اهل زمین دور می شود
45- ثواب کمک به مظلوم را دارد
46- ثواب احترام به بزرگتر و واضح تر نسبت به او دارد
47- پاداش خونخواهی حضرت حسین(ع) را دارد
48- شایستگی دریافت احدایث ائمع(ع) را دارد
49- نور او برای دیگران نیز روز قیامت درخشان می گردد
50- هفتاد هزار نفر گناهکار را شفاعت می کند
51- دعای امیرالمومنین(ع) در روز قیامت شاملش می شود
52- بی حساب داخل بهشت می شود
53- از تشنگی روز قیامت در امان می ماند
54- در بهشت جاودان است
55- مایه خراش روی ابلیس و مجروح شدن دل اوست
56- روز قیامت هدیه های ویژه ای دریافت می کند
57- خداوند عزوجل از خدمتگزاران بهشت تصیبش می فرماید
58- در سایه گسترده ی خداوند قرار گرفته است و رحمت بر او نازل می شود مادامی که مشغول آن دعا باشد
59- پاداش نصیحت مومن دارد
60- مجلسی که در آن برای حضرت قائم(عج) دعا شود محل حضور فرشتگان می گردد
61- دعا کننده مورد مباهات خداوند می شود
62- فرشتگان برای او آمرزش می کنند
63- از نیکان مردم پس از ائمه(ع) می شود
64- این دعا اطاعت از اولی الامر است که خداوند در بهشت به او حکومت می دهد
65- مای ی خرسندی خداوند عزوجل است
66- مایه خوشنودی پیامبر(ص) است
67- این دعا خوشایند ترین اعمال نزد خداوند است
68- از کسانی خواهد بود که خداوند در بهشت به او حکومت می دهد
69- حساب او آسان می شود
70- این دعا در عالم برزخ و قیامت مونس مهربانی خواهد بود
71- این عمل بهترین اعمال است
72- باعث دوری غصه هاست
73-دعای هنگام غیبت بهتر از دعای هنگام ظهور است
74-فرشتگانش درباره اش دعا می کنند
75- دعای حضرت سجاد(ع) که نکات و فوائد زیادی دارد شامل حالش می گردد
76- این دعا تمسک به ثقلین است
77- چنگ زدن به ریسمان الهی است
78- سبب کامل شدن ایمان است
79- مانند ثواب همه بندگان به او می رسد
80- تعظیم شعائر خداوند است
81- این دعا ثواب کسی است که با پیامبر(ص) شهید شده را دارد
82- ثواب کسی که زیر پرچم حضرت قائم(عج) شهید شده را دارد
83- ثواب احسان به مولای ما حضرت صاحب الزمان (عج) را دارد
84- در این دعا ثواب گرامی داشتن عالم هست
85 - پاداش گرامی داشتن شخض کریم را دارد
86- در میان گروه ائمه(ع) محشور می شود
87- درجات او در بهشت بالا می رود
88- به بالاترین درجات شهدای روز قیامت نائل می شود
89- از بدی حساب در روز قیامت در امان می ماد
90- و رستگاری به سبب شفاعت حضرت فاطمه زهرا (س) را در پی دارد
اللهم عجل لولیک الفرج
-------------------------------------------------------------
منبع:
موعودنامه ص 30
مکایل المکرم ج 1 ص 351(ترجمه سید مهدی حائری قزوینی)
برچسبها:
در جنگهاي قديم، رسم بود وقتي كه شهر يا روستايي را فتح ميكردند، مردان و زنان لشكر دشمن را اسير مينمودند و آنها را به عنوان برده ميآوردند، و در بازارها ميفروختند.
مادر امام زمان(عج) بانوي بسيار ارجمند و پاك باعفّت يعني حضرت «نرجس» (نرگس) از دختراني است كه در ميان اسيران جنگي، از روم شرقي (حدود تركيه فعلي) به عراق آورده شد، امام هادي (امام دهم«عليهالسلام») او را خريداري كرد، و سپس او را به همسر فرزندش امام حسن عسكري (امام يازدهم و پدر بزرگوار حضرت حجّت امام زمان (عج) انتخاب نمود، و نتيجه اين ازدواج يك فرزند نوراني يعني حضرت امام زمان«عليهالسلام» بود كه در شب نيمة شعبان سال 255 هجري در شهر سامراء به دنيا آمد، فرزندي كه هم اكنون، جهان به طفيل وجودش برقرار است، و در پشت پردة غيبت بسر ميبرد و روزي خواهد آمد كه جهان، تحت نظارت و رهبري او پر از عدل و داد و مهر و صفا خواهد شد، اينك توجّه كنيد كه نرجس خاتون [1] مادر امام زمان كيست ؟ و چگونه به خانة امام حسن عسكري «عليهالسلام» راه يافت؟
نرجس عليهاالسّلام نوة شمعون وصيِّ عيسي«عليهالسلام»
مادر امام زمان«عليهالسلام» نامش «مليكه» (مليكا) بود، او از طرف پدر، دختر «يشوعا» فرزند امپراطور روم شرقي بود، و از طرف مادر، نوة «شمعون» بود. شمعون از ياران مخصوص حضرت عيسي«عليهالسلام» و وصيّ او بود.
مليكه با اينكه در كاخ ميزيست و با خاندان امپراطوري زندگي ميكرد، اما آن چنان پاك و باعفّت بود كه گويي نسبتي با اين خاندان نداشت، بلكه به مادر و خانوادة مادري خود رفته و زندگيش همچون زندگي شمعون، و عيسي بن مريم از صفا و معنويّت و پاكي خاصّي برخوردار بود. از اين رو نميخواست، با خاندان امپراطوري دنيا پرست، بياميزد بلكه دوست داشت و هدفش اين بود كه در يك خانواه پاك خداپرست، زندگي كند، خداوند او را در اين هدف كمك كرد و او را به طور عجيب به خواسته و هدفش رساند.
خواستگاري و مجلس عقد حضرت نرجس «عليها السلام»
مليكه وقتي كه به سنّ ازدواج رسيد، جدّش امپراطور روم، خواست او را به همسري برادرزادهاش درآورد. با توجه به اينكه كسي نميتوانست از فرمان امپراطور سرپيچي نمايد، امپراطوري از طرف برادرزادهاش، از مليكه خواستگاري كرد و سپس مجلس عقد بسيار باشكوهي ترتيب داد كه در آن مجلس سيصد نفر از برگزيدگان روحانيون و كشيشان مسيحي و هفتصد نفر از افسران و فرماندهان ارتش و چهار هزار نفر از اشراف و معتمدين و ثروتمندان شركت داشتند.
مجلس در كاخ با شكوه امپراطور برگزار شد، تخت بزرگي را كه با انواع جواهرات و طلا و نقره و ياقوت و عقيق، آراسته شده بود، در جاي مخصوص كاخ گذاشتند، برادرزاده امپراطور روي آن تخت نشست، تشريفات مراسم عقد فراهم شد، دربانان و خدمتگزاران با لباسهاي مخصوص خدمت هر يك در جايگاه خود ايستادند، در اطراف كاخ قنديلها و چهل چراغها، مجلس را جلوه خاصّي داده بود، ناقوس نواخته شد، روحانيون برجستة مسيحي كنار تخت با عبا و كلاه و لباس مخصوص، شمعدان به دست در دو طرف به صف ايستادند و كتاب مقدّس انجيل در دست داشتند، همين كه انجيل را گشودند كه آيات آن را تلاوت كنند، ناگهان زلزله آمد، كاخ لرزيد، و هر كسي كه روي تخت نشسته بود بر زمين افتاد، خود امپراطور و برادرزادهاش نيز از تخت بر زمين افتادند، ترس و لرز حاضران را فراگرفت، يكي از كشيشان بزرگ به حضور امپراطور آمد و عرض كرد: «اين حادثه عجيب، نشانة بلا و خشم خدا و علامت پايان يافتن آيين و مراسم است، ما را مرخص فرماييد برويم» . امپراطور اعلام ختم مجلس كرد، و همه رفتند، سپس دستور داد آنچه كه از تخت و قنديل و چراغ و چيزهاي ديگر كه درهم ريخته و افتاده بود همه را به جاي خود گذاشتند.
اين بار امپراطور تصميم گرفت كه «مليكه» را به همسري برادرزادة ديگرش درآورد، و با خود گفت شايد اين حادثة زلزله، براي آن بود كه «مليكه همسر برادرزاده اوّلي نگردد بلكه همسر برادرزادة دوّمي شود. دستور داد مجلس را در كاخ مثل مجلس سابق آراستند، دربانان و خدمتكاران در جايگاهي مخصوص قرار گرفتند، تخت مخصوص را نيز در جاي خود گذاشتند روحانيّون برجستة مسيحي را بادست گرفتن شمعدانها و با لباسهاي مخصوص در كنار تخت قرار گرفتند، برادرزادة دوّمي بر تخت مخصوص نشست، همين كه مراسم عقد شروع شد، و كشيشان خواستند عقد بخوانند، بار ديگر حادثه زلزله رخ داد و همة حاضران پريشان شدند و رنگها پريد و مجلس به هم ريخت و تختها واژگون شد، امپراطور و برادرزادة دوّمي، از تخت بر زمين افتادند و همه وحشت زده از كاخ بيرون آمدند و به خانههاي خود رفتند.
امپراطور، بسيار ناراحت شد، در اندوه و غم و فكر فرو رفت و لحظهاي اين دو حادثه عجيب را فراموش نميكرد.
خواب عجيب نرجس«عليها السلام»
گرچه «مليكا» با آن طينت پاكي كه داشت، خواستار چنين ازدواجي با چنان افرادي نبود، و آرزوي رفتن به خانهاي كه پر از صفا و معنويت و خداپرستي باشد ميكرد، اما دو حادثهاي كه رخ داد، او را نيز غرق در تفكر كرد، با خود ميگفت: «سرنوشت من چه خواهد شد، سرانجام كجا خواهم رفت؟ خدايا به من كمك كن و مرا نجات بده...»
او همچنان فكر ميكرد و اندوهگين بود تا اينكه شب خوابش برد، در عالم خواب ديد، جدّش شمعون همراه حضرت مسيح «عليهالسلام» و عدّهاي از ياران مخصوص حضرت مسيح«عليهالسلام» وارد كاخ شدند، ناگهان منبري بسيار با شكوه به جاي تخت امپراطور گذاشته شد، سپس ديد دوازده نفر كه مرداني بسيار خوش سيما و نوراني و زيبا بودند وارد كاخ شدند، در عالم خواب به مليكه گفته شد، اينها كه وارد شدند، پيامبر اسلام «صلي الله عليه و آله» و علي، حسن و حسين، امام سجاد، امام باقر، امام صادق، امام كاظم، امام رضا، امام جواد، امام هادي و امام حسن عسكري«عليهالسلام» هستند.
ناگهان مشاهده كرد كه پيامبر اسلام«صلي الله عليه و آله» به حضرت مسيح«عليهالسلام» رو كرد و گفت: ما به اينجا آمدهايم تا «مليكه » را از شمعون براي فرزندم «حسن عسكري» خواستگاري كنيم.
حضرت مسيح«عليهالسلام» به شمعون گفت: به به، سعادت به تو رو كرده، خود را با دودمان محمد«صلي الله عليه و آله» پيوند بده، شمعون از اين پيشنهاد بسيار خوشحال شد. آنگاه حضرت محمد«صلي الله عليه و آله» به منبر رفت و خطبة عقد را خواند و «مليكه» را به عقد امام حسن عسكري «عليهالسلام» در آورد، و سپس حضرت مسيح و شمعون و ياران مسيح «عليهالسلام» به اين عقد گواهي دادند.
پذيرفتن اسلام در عالم خواب
«مليكه» ميگويد: از خواب بيدارشدم ولي ماجراي خواب را به هيچ كس و حتّي جدم امپراطور روم، نگفتم، تا مبادا به من آسيبي برسانند، ولي شب و روز در فكر اين خواب عجيب بودم، و با خود ميگفتم من در اينجا، و امام حسن عسكري «عليهالسلام» در شهري بسيار دور از اينجا، چگونه به خانة او راه مييابم، محبّت امام حسن عسكري «عليهالسلام» سراسر دلم را گرفته بود تنها به او ميانديشيدم تا اينكه بيمار و رنجور شدم، تمام پزشكان روم را به بالين من آوردند، ولي معالجة آنها بينتيجه ماند، چرا كه بيماري من، بيماري جسمي نبود! تا با معالجة آنها خوب شوم.
روزي پدرم كه از من نااميد شده بود، به من گفت: آيا هيچ آروزيي داري تا آن را برآورم، گفتم: آرزويم اين است كه به زندانيان مسلمان كه در جنگ اسير و دستگير شدهاند، سخت نگيريد، و آنها را از شكنجه معاف داريد تا شايد به خاطر اين كار خوب، خداوند حال مرا نيك كند و سلامتي مرا به من بازگرداند، و حضرت مسيح«عليهالسلام» و مادرش مريم«عليهالسلام» بر اين كار نيك به من لطف و مرحمت كنند.
پدرم خواستة مرا برآورد، عدّهاي از زندانيان مسلمان را آزاد كرد، و مجازات و شكنجة بعضي را بخشيد، بسيار خوشحال شدم، از آن به بعد روز به روز حالم بهتر ميشد، همين موضوع باعث شد كه پدرم دستور داد تا بيشتر از زندانيان مسلمان، دلجويي كنند و آنها را ببخشند و خوشنودي آنها را به دست آورند، چهارده شب از اين جريان گذشت، شبي خوابيده بودم، در خواب ديدم فاطمة زهرا «عليها السلام» بانوي بزرگ دنيا و آخرت، همراه مريم«عليها السلام» و بانوان ديگر نزد من آمدند، حضرت مريم به من گفت كه اين بانو مادر همسر توست.
بي اختيار به ياد همسرم امام حسن عسكري «عليهالسلام» افتادم، و قلبم فرو ريخت و به حضرت فاطمه«عليها السلام» عرض كردم از حسن عسكري گله دارم كه سري به من نميزند ديگر گريه امانم نداد، زار زار گريستم.
فاطمه «عليها السلام» فرمود: تا تو مسيحي هستي، فزندم به سراغ تو نميآيد، اگر ميخواهي خدا و حضرت مسيح«عليهالسلام» از تو خشنود شوند، دين اسلام را بپذير تا چشمت به جمال امام حسن عسكري روشن شود.
گفتم: اي بانوي بزرگ! با تمام وجودم حاضرم كه اسلام را بپذيرم.
فرمود: بگو
اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلّا اللهٌ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمّداَ رَسُولُ اللهِ؛ گفتم: «گواهي ميدهم به يكتايي خدا و پيامبري حضرت محمد«صلي الله عليه و آله»».
آنگاه فاطمه زهرا «عليها السلام» مرا به آغوش محبتش گرفت و نوازش داد و فرمود: خوشحال باش! به تو مژده ميدهم كه از اين به بعد امام حسن عسكري «عليهالسلام» به ديدارت خواهد آمد و تو به زيات او موفّق ميشوي!
از خواب بيدار شدم بسيار خوشحال بودم و همواره شهادت به يكتايي خدا و پيامبري محمد«صلي الله عليه و آله» را به زبان ميگفتم، و در انتظار ديدار امام حسن عسكري«عليهالسلام» بودم تا شب بعد شد، در همين فكر و انديشه خوابيدم، در خواب ديدم امام حسن عسكري «عليهالسلام» به ديدار من آمد، از ديدار او بسيار خوشحال شدم، گله كردم كه چرا به ديدار من نميآمدي با اينكه دلم غرق محبّت تو بود!
فرمود: علت جدايي اين بود كه تو در دين اسلام نبودي، از اين به بعد به ديدار تو خواهم آمد، تا روزي كه خداوند تو را در ظاهر همسر من گرداند.
از خواب بيدار شدم، هر شب آن بزرگوار را ميديدم، از آن به بعد حالم رو به بهبود ميرفت و به لطف خدا سلامتي خود را باز يافتم.
جنگ با مسلمانان با روميان
«مليكه» همچنان آروز ميكرد كه روزي بيايد و از ميان خاندان امپراطور روم دور شود، و از آلودگي دنيا پرستي اين خاندان نجات يابد تا به افتخار و سعادت خدمت در خانه امام حسن عسكري برسد.
بين مسلمانان و روميان، سالها جنگ بود، گاهي مسلمانان پيروز ميشدند و گاهي روميان، طبيعي است كه در جنگ، عدّهاي اسير ميشدند و آنها را به اسارت ميبردند، و در اين جنگهاي پيدرپي گاهي از مسلمانان اسير روميان ميشدند وگاهي به عكس، روميان اسير مسلمانان ميشدند.
و در آن زمان رسم بود كه يا اسيران را به عنوان غلام و كنيز، ميفروختند و يا آنها را با اسيران خود عوض ميكردند.
در يكي از مسافرتها كه «مليكه» با عدّهاي از بانوان همراه امپراطور بود، به لشكر اسلام برخوردند، سپاه روم با سپاه اسلام درگير جنگ شد، در اين جنگ مسلمانان پيروز شدند، عدهاي از زنان از جمله«مليكه »اسير مسلمانان شدند، اسيران را بوسيلة كشتي از راه رودخانة دجله به بغداد براي فروش آوردند، يكي از فروشندگان، برده فروش معروفي بنام«عمرو يزيد» بود.
تعيين نمايندة امام هادي«عليهالسلام» براي خريداري
روزي امام هادي«عليهالسلام» پدر بزرگوار امام حسن عسكري«عليهالسلام» يكي از يارانش به نام «بشر بن سليمان» را كه در خريد و فروش برده نيز سابقه داشت در شهر سامرا ديد و نامهاي كه به زبان رومي نوشته بود و زير آن را امضا كرده بود به او داد و همياني پول نيز جداگانه به او داد و فرمود: «ميخواهم بروي بغداد و با اين هميانِ پول، كنيزي را خريداري كني و به اينجا بياوري».
بشر بن سليمان گفت: بسيار خوب، هر امري بفرمايي اطاعت ميكنم.
امام هادي«عليهالسلام» فرمود: حال بشنو تا توضيح دهم كه چگونه كنيزي را خريداري ميكني؟ فلان روز از اينجا به طرف بغداد حركت ميكني، سعي كن اوّل صبح فلان روز در كنار پل رودخانة معروف بغداد باشي، وقتي به آنجا رسيدي ميبيني چند كشتي كنار آب ميآيند تا بار خود را خالي كنند، در اين ميان ميبيني زناني را كه اسير كردهاند، از كشتيها پياده ميكنند و به عنوان كنيز در معرض فروش قرار ميدهند.
مشتريها ميآيند و كنيزها را ميخرند و با خود ميبرند، همچنان نگاه كن يك وقت ميبيني در يكي از اين كشتيها «عمرو بن يزيد» دختري را در معرض فروش قرار ميدهد، با اينكه پردهداران ميخواهند كنيزان را به خريداران نشان دهند، آن دختر، خود را نشان نميدهد، حجاب و عفّت خود را حفظ ميكند، او دو لباس حرير پوشيده و يك لباس پوستي گرانبها بر دوش دارد.
خريداران متوجّه او ميشوند، و اصرار ميكنند كه او را خريداري كنند، او ناراحت مي شود و به زبان رومي ميگويد :«واي كه حجابم آسيب ديد» يكي از خريداران ميگويد: من اين كنيز را به سيصد دينار خريدارم.
آن دختر به او ميگويد: «اگر به اندازة ملك سليمان دارايي داشته باشي، حاضر نيستم كنيز تو شوم.»
عمو بن يزيد به آن دختر ميگويد: چارهاي نيست، بايد تو را فروخت.
او ميگويد: شتاب نكن، آن خريداري كه من ميخواهم پيدا ميشود، مگر نه اين است كه معامله بايد از روي رضايت باشد.
در اين موقع نزد «عمر بن يزيد» برو؛ بگو نامهاي براي اين بانو دارم كه به زبان رومي نوشته شده است، اين نامه را به آن بانو بده بخواند اگر راضي شد، او را براي صاحب نامه كه اوصاف و نشانههاي صاحب نامه در آن نوشته شده، خريداري ميكنم، وقتي كه نامه را به او دادي او راضي ميشود آنگاه او را خريداري كن و به اينجا بياور.
«مليكه» وقتي كه همراه عدّهاي از بانوان اسير شد، براي اينكه كسي او را نشناسد، خود را نرگس ناميد (كه تلفّظ عربياش همان نرجس است)
بشر بن سليمان طبق پيشنهاد امام هادي«عليهالسلام» همان روز معيّن به بغداد آمد، صبح زود كنار پل بغداد رفت، ديد كشتيها رسيدند، و كنيزها را در معرض فروش قرار دادند، در اين هنگام كنيزي را ديد كه داراي آن اوصافي است كه امام هادي«عليهالسلام» فرموده بود، خريداران اصرار دارند كه او را بخرند، ولي او مايل نيست كنيز آنها شود.
بُشر جلو آمد و با اجازة فروشنده، نامة امام هادي«عليهالسلام» را به «نرجس» داد، نرجس تا آن را گشود و خواند، بياختيار منقلب شد و اشك در چشمانش حلقه زد، در حالي كه گرية شوق گلويش را گرفته بود به صاحبش عمرو بن يزيد گفت: مرا به صاحب اين نامه بفروش، و اصرار و تأكيد كرد كه مرا حتماً به صاحب اين نامه بفروش.
عمرو بن يزيد، گفت: بسيار خوب، مانعي ندارد، آنگاه در مورد قيمت او با بُشر بن سليمان صبحت كرد، او به همان مقدار پولي كه در هميان بود و امام هادي«عليهالسلام» فرستاده بود، راضي شد. بُشر ميگويد: هميان را دادم و كنيز را خريدم و با او از آنجا حركت كرديم. او همواره نامه را بيرون ميآورد و ميبوسيد و به چشم ميكشيد، من از روي تعجب گفتم تو كه هنوز صاحب نامه را نميشناسي چرا اين قدر نامه را ميبوسي؟
گفت: «معرفت و شناخت تو اندك است، اگر پيامبر «صلي الله عليه و آله» و جانشينان آنان را ميشناختي چنين نميگفتي!»
آنگاه داستان خود را از اوّل تا آخر براي من بيان كرد، من به پاكي و شخصيّت معنوي و فكر بلند و عالي حضرت نرجس«عليها السلام» پي بردم، و از آن پس بيشتر احترامش كردم تا رسيديم، به سامّرا، و او را به حضور امام هادي«عليهالسلام» بردم.
در اين وقت امام هادي«عليهالسلام» به او خوش آمد گفت، و احوالپرسي كرد، و سپس خواهر حكيمه خاتون را خبر كرد، و به او فرمود: اين است آن بانوي محترمهاي كه در انتظار او بودي، حكيمه او را در آغوش گرفت، و خوش آمد و تبريك به او گفت، امام هادي«عليهالسلام» به او فرمود: «عزّت اسلام و ذلّت نصرانيّت را چگونه ديدي؟» او عرض كرد: «چگونه چيزي را بيان كنم كه شما بهتر از من ميدانيد.»
سپس امام هادي«عليهالسلام» به خواهرش حكيمه فرمود: او را به خانه ببر و دستورات اسلامي را به او بياموز، او همسر فرزندم حسن، و مادر مهدي آل محمد«صلي الله عليه و آله» خواهد بود.
مژدة امام هادي«عليهالسلام» به نرجس«عليها السلام»
امام هادي «عليهالسلام» به «نرجس» رو كرد و گفت:
«مژده باد تو را به فرزندي كه سراسر جهان را با نور حكومتش پر از عدالت و دادگري كند، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد.»
آري اين چنين يك دختر پاك و دانا، خود را از آلودگي كاخ شاهان نجات داد، و در خطّ جدّ مادريش شمعون قرار گرفت، و همين هدف و ايده مقدّس را دنبال كرد، خدا نيز او را كمك كرد تا سرانجام افتخار و لياقت آن را يافت كه همسر امام حسن عسكري«عليهالسلام» مادر امام زمان حضرت حجّت«عليهالسلام» گردد.
خواهر امام هادي«عليهالسلام» حكيمه، او را به عنوان سيّده (خانم) ميخواند. آن بانوي با سعادت در سال 261 هجري و به روايتي قبل از شهادت امام حسن عسكري«عليهالسلام» از دنيا رفت، قبر شريفش در سامّرا كنار قبر منوّر امام حسن عسكري «عليهالسلام» است.[2]
اين است لياقت و استعداد يك زن كه شخصيّتش به جايي ميرسد كه قائم آل محمد«عليهالسلام» منجي جهان بشريّت، از دامن پاك او برميخيزد.
زنان مرد آفرین
محمد محمدی اشتهاردی
[1] . نام اصلي نرجس عليها السلام، مليكا بوده است و بعدها، نرگس و صيقل نيز ناميده شده است .
[2]. اقتباس از بحار، ج 5، ص 6 تا 10، رياحين الشريعه ج 3، ص24 تا 32.
برچسبها:
با سلام خدمت همه دوستان:
می خواستم چندتا نصیحت یا راهکار بگم که شیطان چگونه مارو بازی میده من به شما خواهم گفت که چگونه بازی نخوریم:
1_این یادمون باشه که شیطان دشمن قسم خورده ی ما هست آدم که به حرف دشمنش گوش نمیکنه و مطمئن باشیم که هر کاری که پیشنهاد می کنه به ضرر ما تمام میشه.یعنی یه چیز ثابت شده است.
2_چطور ما موقعه انجام گناه یکی میاد شرم میکنیم زودی فضا رو عوض می کنیم ولی از امام زمان و بالاتر از اون خدا چرا از اینا خجالت نمی کشیم ؟؟این رو متذکر بشیم که وقتی پیشنهاد های شیطان رو می پذریم یعنی ولایت اون رو پذیرفتیم همه با زبان میگن خدا ولی در باطن چیز دیگه است و اوناییم که ولایت خدا رو نداشته باشن ته ته جهنم هستن
3_وسوسه ای که شیطان در مورد نماز میکنه اینه میگه که حق الله هست ولش کن خدا می گذره ما شیعه هستیم خدا می گذره از حقش شفاعتمون میکنن باید بگم که اگر به این فکر باشیم از شیطان بازی خوردیم خبر نداشتیم چون تو این حدیث کاملا مشخصه
((امام صادق(ع) در حال احتضار بود كه دستور داد تمام قوم وخويشان دورش جمع شوند، آخرين جملهاي كه فرمود: اين بود كه:
لا تنال شفاعتنا من استخف بالصلاه
شفاعت ما نميرسد به كسي كه نماز را سبك بشمرد.))
4_بعدیش اینه که کی اون دنیا رو دیه یا ازش برگشته ؟؟؟این خودش بدترین کفر هست که خیلیا باهاش د رگیر هستند
حالا از اینا که بگذریم چندتا راهکار بهتون پیشنهاد می کنم که امیدوارم به دردتون بخوره و ازش بهره ببرید
1_هر موقعه فکر گناه امد سراغت سریع چندتا آیه بخون یا نماز مستحبی بخون ثوابش رو بده با ائمه و معصومین
2_مداومت داشته باش به خوندن دعای توسل خیلی تاثیر داره خیلی
3_از ذکر و یاد خدا غافل نباش روزی چندبار یاد مرگ باش چون کسی به ما چک سفید امضا نداده که قراره تا 40 سالگی زنده بمونی هی بگی جبران میکنم جبران میکنم همین الانش هم دیر هست سریع توبه کنیم اونی که تو خیابون تصادف کرد یا از موتور خورد زمین یا سکته کرد یا... نمیدونست قراره چند لحظه بعد نباشه به این فکر کنیم که اگر بدون توبه در پیشگاه خدا حاظر بشیم چی؟؟
4_اصلا به نامحرم نگاه نکنیم یکی از تیرهای سمی شیطان هست که خودش گفته تیری که از این چله کمان میزنم حتما اثرش رو میزاره
5_از خدا بخواییم دستمون رو بگیره زیاد سخت نیست خواستنش همین که پشیمان باشیم کافیه
6_حب امام زمان و خدا رو به چند لحظه لذت نفروشیم بخدا ارزش نداره بابا ما مگه شیعه نیستیم؟ شیعه ای که نماز نمیخونه چطور ادعا میکنه من شیعه امام زمانم آخه چرا چرا ما باید از شیطان نترسیم از خدا بترسیم خدا گفته من انقدر شوق دارم اون گناه کارا توبه کنن بیان که خودش نمیدونن من چقدر شوق برگشتنشون رو دارم.
در آخر یه چیزی بگم تمام ((یادمون باشه زمستون تموم میشه و سیاهیش به زغال میمونه))
یعنی چی؟یعنی دنیا تموم میشه عقوبت کارهای بدمون به خودمون می مونه
اللهم عجل لولیک الفرج
برچسبها: